بدون عنوان
سلام .............میدونم خیلی وقته چیزی ننوشتم. سیزده بدر جایی نرفتیم. ناهار خونه آقاحون جوجه کباب خوردیم و بعدش خوابیدیم. غروب رفتیم بیرون. مامان بچه هارو برده بود پارک. رفتیم پیششون. امیر موبایلشو گم کرد. از چهاردهم هم کار شروع شد. البته طبق روال بعد از عید مریض کم بود و کار و کاسبی کساد. امسال تولدم حس خیلی خوبی داشتم که به خاطر حضور گل پسرم بود. ............یک کم با بابایی بداخلاقی کردم. برام یک انگشتر خوشگل خریده بود. ما هم کیک خریدیم بردیم خونه آقاجون. دایی 2و خاله جونت هم زحمت کشیدن و کادو گرفتن و همینطور عمه فریده و امیررضا. دایی 3 هم کادوشو تو عید داده بود. روز تولدم رفتم سونو. کلینیک بی نهایت شلوغ بود. زنگ زدم خانم دکتر و گفت...
نویسنده :
معصومه
9:38