نی نی تو هم عیدی میخوای؟
سلام به دوستای خوبم که لطف دارن و به وبلاگ ما سر میزنن.این چند روزه سرم خیلی شلوغ بوده و فرصت نشد آپ کنم.
روز سه شنبه و چهارشنبم طبق معمول گذشت. دایی مهدی و خانمش تموم آخر هفته را مشغول تمیز کردن خونه جدید بودن. آقا جون و مامان جون هم یک آپارتمان خیلی شیک خریدن و خونه خودشونو فروختن. مامان پشیمونه و نگران. امیدوارم همه چیز به خیر و خوشی تموم بشه. با این حساب تو دیگه این خونه را نمی بینی و قراره تو خونه جدیدشون بزرگ بشی. الان به خونه ما نزدیکتر شدن و خوشحالم که رفت واومدم برای آوردن بردن تو راحتتر میشه. چهارشنبه بعد از مطب نشستم به آماده کردن پاورپوینت های بازاموزی. پنج شنبه صبج دو تا سخنرانی داشتم که هر دو خوب بود. تا ساعت یک هم طول کشید. بعد از خوردن باقالی پلو با مرغ دستپخت مامان جون منو بابایی اومدیم خونه یک چرتی بزنیم که تا ساعت شیش طول کشید بجاش حسابی سرحال شدیم. بابایی هم شب قبلش کشیک بود و خسته شده بود. غروب رفتیم به دیدن خونه جدید مامانینا و کلی ذوقیدیم به حدی که خونه خودمون از جلوی چشمم افتاد. شبش باز درست کردن پاورپوینت و بعدم خواب. یادم رفت بگم که چهارشنبه ساعت هشت و نیم شب تازه از مطب اومده بودم که مامان بزرگ و بابا بزرگت اومدن دیدن مامانینا که از کربلا اومدن. مامان بزرگت میگفت تو خیلی بزرگ شدی و از بس همیشه منو با حجاب می بینه قیافه بی حجاب من براش جالب بود.
جمعه صبح به زحمت از خواب پا شدم و رفتم دانشکده. ساعت هشت رسیدم و باز هم دوتا سخنرانی داشتم تا ساعت یازده که جمع و جورش کردم و گفتم برین به سلامت. روز جمعه کی دوست داره بشینه پای کلاس درس؟
چمعه تو راه برگشت به خونه احساس کردم یک گوشه جمع شدی و وقتی به خونه رسیدم و داشتم واسه بابات تعریف میکردم تو دلم یک چیزی مثل حباب می ترکید که فکر می کنم لگدهای تو گل پسره البته مطمین نیستم. ناهار کله پاچه خوردیم و خوابیدیم و بعدش دوباره من بودم و لب تاپ و طرح سوالات امتحانی روز بعد.
شنبه بیستم اسفند ماه
امروز شانزده هفته تموم شد و از فردا به امید خدا وارد هفته هفدهم میشیم. از امروز عیدی دادن شروع شد. سرایدار مطب پنجاه تومن. منشی ها هر کدوم دویست تومن. تازه امروز صبح مستخدم دانشکده کلی دور و برم پلکید و کلید اتاقمو گرفت تا تمیزش کنه که فهمیدم عیدی میخواد و فردا نوبت اونه. طبق محاسبات من امسال یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار تومن عیدی میدم در حالیکه سیصد و پنجاه تومن عیدی گرفتم و نهایتش بابا بزرگت پنجاه تومن بده که بشه چهارصد تومن. نمیدونم واسه تو عیدی چی بگیرم. دوست دارم یک کادوی خاص باشه آخه امسال اولین عیدیه که تورو دارم قربونت بشم من. فردا شب هم خونه عمه بزرگ بابات دعوتیم. پاگشای پسر عمه باباته. البته ما را هم پاگشا نکرده و ما هم توقعی نداشتیم. امسال عید رفتیم خونش عید دیدنی. فردا خوصله رفتن به اونجارو ندارم اما میترسم ناراحت بشه بنابراین میرم. مامان جون میگه براش کادو هم ببرم حالا موندم چی بگیرم که خوشش بیاد.
پ.ن: فدات بشم گل پسرم. نمیدونی چقدر از دیدن شیکمم که مثل توپ فوتبال شده لذت میبرم و این لذت و خوشبختی را مدیون توام که برای بار سوم منو ناامید نکردی. خدایا شکرت. پسرمو به تو می سپرم. لطفا مواظبش باش.