مرخصی قبل زایمان
صبح ساعت ۹ بیدار شدم. تا ۱۰ تو تلگرام چرخیدم. سپهرو بیدار کردم گفتم ساعت دهه. گفت ول کن بیا بخوابیم. آرش بیدار بود. صبحونه خوردیم و رفتم خرید. سیب زمینی پیاز و خیار و گوجه با سبد جای پیاز و تو کابینتی و قفسه حموم. مامان باهام بود. ناهار لوبیاپلو خوردیم. زن داداش ۱ ساعت ۲اومد. بعدش قرار شد دوست مهدی بیاد چادر و پتو و زیرانداز ببره برای زلزله زدهها. خوابیدم و بعدش رفتم مطب. سپهر هم با خونواده داداش ۱ رفت نمایشگاه کتاب. بازم جراحیها کنسل شده بودن. چندتا ویزیت داشتم و ۸ راه افتادم. اول رفتم خرید. کلی آجیل خریدم. زن داداش ۱ شام خریده بود. آذر هم خوراک لوبیا درست کرده بود. شام خوردیم. فیلم ورود آقایان ممنوع گذاشتیم. فردا مهدی میاد و تا یکشنبه میمونه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی