سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

نی نی اول، بارداری سوم

خونه خریدیم

1395/8/1 1:05
نویسنده : معصومه
207 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه صبح بیدار که شدیم سپهر پرسید خونگی هستم مامان؟ گفتم آره. منو بوسید و رفتیم صبحونه خوردیم. میخواستیم برای نی نی نسترن نیم سکه بگیرم از طرف خودم و مریم. حاضر شدیم و رفتیم. نزدیک پاساژ ...دایی زنگ زد و گفت سریع برین بنگاه یه خونه هست نشونتون بده. نیم سکه و یک سکه یک گرمی برای کادوی عروسی دستیار قبلی خریدم. نیم سکه شد ۵۴۸ و سکه گرمی هم ۱۸۶. سریع رفتیم بنگاه. کمی در بنگاه معطل شدیم. برای سپهر کیک و شیرینی کاکائو خریدم خورد. رفتیم دیدن خونه. شمالی بود و نقشه قدیمی داشت. از اونایی که هال و پذیرایی جهان.  اما تمیز بود و به دلمون نشست. بعد دایی زنگید و قرار شد اونم بره ببیندش. برای سپهر پیکان خریدم. ماشین پلیس .رفتیم جیگر خوردیم. سپهر اولش بهانه گرفت اما سه چهار تکه خورد. دو و نیم خونه بودیم. من رفتم لالا. دایی زنگ زد و گفت خونه خوبیه و ارثه.  چهار و نیم پا شدم رفتم حمام. ترجیح میدانم سپهر نیامد خونه نسترن. آخه دخترا شون حال سپهرو میگیرن و تو بازی راهش نمیدن. قبول کرد نیاد. رفتم دنبال مریم. تا هفت و ربع اونجا بودیم. مهدی چند بار زنگ زد. مریمو رساندم و رفتم در خونه دنبالش. سپهرو برده بود خونه باباش. تو راه به دایی زنگ زدم. گفت دارم میرم بنگاه گوش به زنگ باشین. هشت و نیم زنگ زد که بریم بنگاه. خلاصه معامله کردیم. چهار دانگ من و دو دانگ مهدی. ۲۵۰ دادیم و بقیه موند ده آبان موقع تحویل ملک و اول دی موقع سند. با دایی رفتیم خونه مامان اینا. خورشت سبزی داشتن و یکی دو قاشق خوردیم. داییو رسوندیم و رفتیم خونه پدر شوهر. سبزی پلو ماهی بود. سپهر هم خوابش میومیو و بهانه میگرفتم گریه میکرد. موقع برگشت تو راه خوابش برد. اومدیم خونه فیلم خط ویژه را نگاه کردیم. سپهر بیدار شد و اومد تو تخت من. برای فردا شب شام خانواده شوهرو مهمان کردن

جمعه صبح منیا.ممنون و سپهر رفتیم خرید. مهدی اصلا کمکم نکرد. گوشت دادم مامان تا خورشت درست کنه. خودم هم مرغ و برنج و سالاد و خوراک قارچ درست کردم. مهدی و سپهر ظهر رفتن خونه باباش. منم ناهار نخوردم. ساعت ۴ یه چرت زدم و بعدش بقیه کارارو انجام دادم.  عمل باباش افتاده یکشنبه یا دوشنبه. سر شام داداش ۱ زنگ زد و تبریک گفت اما برادر شوهرها تبریک نگفتن و به روی خودشون هم نیاوردن. تا ۱۱ بودن. سپهر امروز صبح چند بار ازم تشکر کرد که اونارو دعوت کردم خونمون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)