سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 24 روز سن داره

نی نی اول، بارداری سوم

جمعه با سپهر

1392/10/28 1:17
نویسنده : معصومه
366 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح ساعت ٩ بیدارباش دادی...........صبحونه املت خوردی و با خوردنت خوشحالمون کردی........بعدشم همش تو دست و پام وول خوردی.لباسهای بابارو مرتب کردم و یک تعدادیش برای بخشیدن و دوتا برای تعمیر و ٤تا برای اتوشویی رفت کنار.....تو هم کنار دستم بودی و خودتو سرگرم میکردی....به پیشنهاد بابات رفتیم دور زدیم و برگشتیم..تو راه خوابت برد و به زور بیدارت کردم....هردومون هوس ساندویچ کرده بودیم اما من یک خورش من دراوردی با قلقلی و نخودفرنگی و زرشک درست کردم.....قبل خوردن ناهار بردمت حموم.....دوسه هفته ست که میبرمت حموم کوچیمه زودتر گرم میشه و بخار میکنه .....ناهار خوردیم و رفتیم لالا کنیم که نمیخوابیدی تا ٣ که با دعوا خوابوندیمت و خوابیدیم تا ٥.من عاشق روزهای تعطیلم.....سرلاک خوردی و رفتیم ددر.......کمی خرید کردیم و بعدش هم رفتیم خونه آقاجون.....اونجا دوباره کلی خرابکاری کردی......برگشتیم خونه و شروع کردم به درست کردن چیزبرگر با سیب زمینی سرخ کرده.....توهم که یکسره خودتو بهم میچبوندی و میخواستی بغلت کنم.پیش بابات هم نمیرفتی....بعد از شام ازم تخ تخ خواستی و خوردی

موقع خوابت بهونه گیر شدی و بیخودی گریه کردی......بعدش هم پتو پتو میکردی و اصرار داشتی پتو رو صوزتت باشه تا بخوابی.........امروز ازت خواستم بگی شیرین...گفتی دیشین..آخه به شیر میگی دیش و شیرین هم میشه دیشین

کلاغ چی میگه ؟.....گار گار  و گاهی هم دار دار

گربه چی میگه؟.......مو مو

امروز اسم من شده بود بادس بر وزن مادر و بابات هم میگفت چاردس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)