سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

نی نی اول، بارداری سوم

طبیعی یا سزارین؟

1391/4/4 0:36
نویسنده : معصومه
393 بازدید
اشتراک گذاری

امروز باید جواب آزمایشو میگرفتم. از صبح دانشکده بودم و بعدش رفتم بیمارستان تا در کلاسهای آمادگی بارداری ثبت نام کنم. مامایی که مسؤول کلاس بود گفت اسفند ماه مریضم بوده و کلی تحویلم گرفت. از شنبه کلاسهام شروع میشه.

بعدش زنگ زدم آزمایشگاه و گفت پروتیینم بالاتر از رنج نرماله. تو این ترافیک تا رسیدم در آزمایشگاه بسته بود. رفتم خونه آقاجون. ناهار فسنجون داشتن. خاله جونت اومد و گفت به سزارین هم فکر کنم و گفت تو گلدن بیبی هستی و نباید اصلا ریسک کنیم. دوروز پیش دکتر ی تعریف کرده که تو یک زایمان طبیعی مجبورشدن از وکیوم استفاده کنند و نی نی مشکل تنفسی پیدا کرده. دکتر ی انتوبه کرده نشده و وقتی خواسته برای بار دوم انتوبه کنه دیده بچه مدت طولانیه که اکسیژن بهش نرسیده و مسلما اگر هم زنده بمونه فلج مغزی میشه. دلم کباب شد. من سلامتی تورو به خودم ترجیح میدم. اگه حتا یک درصد احتمال صدمه به تو عزیزدلم تو زایمان طبیعی باشه ترجیح میدم سزارین کنم.

بعد از ظهر خیلی خسته بودم و با تن کوفته و داغون رفتم مطب. شرشر عرق میریختم. بابایی زنگ زد و گفت زودتر مریضهامو تموم کنم تا باهم بریم پیش دکتر زنان. تا نه مریض داشتم و به زور از دستشون خلاص شدم و سوار ماشین باباییت شدم. زنگ زدم به دکتر ز که جواب نداد و گفتم حتما مریض داره و سرش شلوغه که جواب نمیده. وقتی به مطبش رسیدیم دیدیم درش بسته. بابا میگفت که من باید مریضهامو کنسل میکردم و به فکر تو نیستم. کمی ناراحت شدم اما خب اونم حق داشت. از بابا خواستم منو برسونه به بیمارستان س که خصوصیه تا ببینم کدومیک از متخصصین زنان اونجا قرارداد دارند برای سزارین. اونجا بودم که دکتر ز زنگ زد و قرار شد دوشنبه برم پیشش. اصرار داشت که کارمو کم کنم و میگفت علت بالا رفتن پروتیینم فعالیت زیاده.

شام هم من هوس مرغ سوخاری کرده بودم که با بابایی رفتیم و خوردیم و بالاش هم بستنی و گردوی تازه. ایشالا خوب خوب وزن بگیری و وقتی میای دنیا تپل مپل باشی. اگه بخوای با سزارین بیای تا پنجاه روز دیگه پیشمی به امید خدا.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

علیرضا
5 تیر 91 16:28
ملاصدرا می گوید: خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود یتیمان را پدر می شود و مادر محتاجان برادری را برادر می شود عقیمان را طفل می شود ناامیدان را امید می شود گمگشتگان را راه می شود در تاریکی ماندگان را نور می شود رزمندگان را شمشیر می شود پیران را عصا می شود محتاجان به عشق را عشق می شود خداوند همه چیز می شود همه کس را... به شرط اعتقاد به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط پرهیز از معامله با ابلیس بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک و دست هایتان را از هر آلودگی در بازار و بپرهیزید از ناجوانمردی ها، ناراستی ها، نامردمی ها... چنین کنید تا ببینید چگونه بر سفره شما با کاسه ای خوراک و تکه ای نان می نشیند در دکان شما کفه های ترازویتان را میزان می کند و در کوچه های خلوت شب با شما آواز می خواند مگر از زندگی چه می خواهید که در خدایی خدا یافت نمیشود؟؟؟ "آیا خدا برای بنده خویش کافی نیست؟
مامانی چشم به راه
6 تیر 91 9:41
سلام...
پسری نازمون خوب وول میخوره توشکمت یا نه دوست من
؟


آره عزیزم. مرسی
نایسل
16 تیر 91 15:26
عزیزززز دلم دیگه بزرگ شده حسابی چیزی نمونده خوش به حالت برای منم دعاکن
علیرضا
19 تیر 91 13:04
سلام تشریفف که نمیارین ولی بیا عکس نی نی مارو ببین


چشم حتما