شعر یاد گرفتی
دوسه روزه که متوجه شدم وقتی شعر من یک روز بچه ای را دیدم میخونم موقع گقتن سر سر سر (با کسره) میگی سر سر سر(با فتحه) و موقع گفتن قر قر قر قشنگ همونارو تکرار میکنی و وای وای وای هم میگی فدات بشم....امشب قبل خواب گقتم یه توپ دارم.....گلگلگلی(از زبان سپهر) سرخ و سفید و ......آبی(از زبان سپهر) میزنم زمین......هوا(سپهر میگه) ذوق کردم برات
امروز صبح بعد از اومدن آذر بیدار شدی و منو صدا میکردی....آذر اومد بغلت کرد تا من برم اما بازم تا تو آسانسور صداتو میشنیدم که دنبالم میگشتی........صبح تا ظهر درگیر برنامه ترم بعد بودم و ظهر هم رفتم صدا و سیما برای برنامه خانواده........تو هم منو دیده بودی و وقتی بابا ازت خواسته بود منو بوس کنی گونه اتو چسبونده بودی به صفحه تلویزیون.........ظهر رفتیم لالا من خوابم نمیبرد اما تو خوابیدی و موقع رفتن به مطب مجبور شدم بیدارت کنم که باعث بداخلاقیت شد......اصرار داشتی یک توپ و به قول خودت توپه با خودت بیاری اما من گفتم تو ماشین توپ داری و رفتیم به طرف خونه آقاجون.......
بعد از مطب برات یک دست بلوز شلوار و یک بلوز تک خریدم.......وقتی رتفم دنبالت زنداییت هم اونجا بود و ظاهرا نی نیشو از دست داده.ایشالا بعدی....اومدیم خونه و تند تند سوپ درست کردم.سوپ تره فرنگی.تو هم کنار دستم بازی میکردی یهو اومدی سراغم و نون خواستی ...بهت نون دادم....دیدم مشمای کف یکی از کابینتهارو دراوردی و انداختی رو زمین و یکی از بشقابهای خودتو گذاشتی توش.....مثلا سفره غذاست و نونم گذاشتی سر سفره و ازم آب خواستی و نشستی سر سفره....نونو میزدی تو آب بعد میذاشتی تو بشقابت و بعدشم میخوردیش...........فدای خاله بازیت بشم....
یک جعبه فلزی جای بیسکوییت داریم که پمادها و سر شیشه های قدیمی تو توشه.....اونو خواستی بهت دادم.......تک تک سر شیشه هاتو میاوردی نشونم میدادی و میگفتی دیش........منم میگفتم آفرین..یکی از پمادهای کالاندولارو برداشتی اومدی روبروم و پمادو از رو شلوار زدی به دودولت و گفتی دودو.......مرده بودم از خنده..خیلی با نمک بودی
سر شام اومدی بغلم و گفتی پو.......بابا رفت تو اتاقت و با پو برگشت...نشوندیش کنار خودت و غذارو میبردی طرف دماغ پو و مثلا بهش غذا میدادی بعد خودت میخوردی
به کلید میگی زده و تا کلید یا سوییچ میبینی برش میداری و میری سراغ قفل در