سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

نی نی اول، بارداری سوم

دو تا دندون داری خرگوش مامان

1391/12/6 22:45
نویسنده : معصومه
440 بازدید
اشتراک گذاری

چهارشنبه .........بردمت خونه آقاجون و رفتم دانشکده.......٦٠ تا دانشجو تو کلاس بود.کلاس شلوغم مکافاتیه........مامان جون و مادربزرگت هر دو آش دندونی درستیدن........ظهر خونه آقاجون خوابیدم و رفتم مطب...شبم برگشتیم خونه خودمون و پدرت رفت خوابید چون میخواست ساعت ٤ صبح با داداشش برن تهران.........

پنجشنبه.........بیدار که شدیم ساعت ٩ بود و پدر رفته بود با هم بازی کردیم و بردمت خونه آقا جون.زنگ زدم دکتر ن و غ و م و ر و ا را برای فردا عصر دعوت کردم..........کمی بداخلاق بودی........غروب دیگه خیلی بیقرار بودی ......حاضرت کردم و رفتیم خرید....تو فروشگاه گذاشتمت تو چرخ دستی و با هم گشتیم....بعدش هم گوشت و سبزی خریدیم.تا رسیدیم خونه حاضر شدیم .و رفتیم خونه بابابزرگت.....شام خورش فسنجون و قیمه و دلمه بود.از دلمه برای مهمونی فردام آوردم.............بداخلاق شده بودی و ساعت ١٠ برگشتیم خونه.....١٢ خوابیدی و من شروع کردم به درست کردن غذا و ژله.تا ٣ بیدار بودم.........

جمعه......از صبح دارم کار میکنم و تو هم نق میزنم.تعجب کردم که چرا بداخلاق شدی............ساعت ١١ رفتم انتخابات نظام پزشکی و تورو گذاشتم خونه آقاجون....میوه خریدم و اومدم خونه.... ساعت ٣ کارام تموم  شد و خاله جون آوردت خونه...بردمت حموم..حال میکردی........مهمونا اومدن و تا نزدیکای ١٠ بودن.....پیراشکی گوشت و سالاد روسی و ژله رنگین کمان درست کردم..........یک ظرف وارمر دار و یک سینی و ٥٠ تومن آوردن..دستشون درد نکنه........به زحمت خوابوندمت.....تازه خوابت برده بود که پدرت اومد......اونم تعجب مبکرد که چرا بداخلاق شدی..فکر کردیم یبوستی و ناراحتیت از اونه...خوابیدی تا ٣ .....اما از ٣ تا خود صبح هر یک ربع از خواب میپریدی و نق میزدی..نق نق نق...منم بد خواب شدم.......

شنبه..پدر مرخصیه و منم نمیرم دانشکده  ...........٩ بیدار شدیم...بازم بداخلاق.١١ خوابیدی و منم باهات خوابیدم......هوا ابری بود و خوابش میچسبید ......تا ٥/١٢خوابیدیم.....بهتر شدی اما بازم نق میزدی....ناهار خوردیم و چرتی زدم و بردمت خونه آقاجون و رفتم مطب........ساعت ٧ عمهاز خونه آقاجون زنگ زد و گفت دندون سنترال راست بالات هم دراومده و علت ناراختیت این بوده چون بعدش خوش اخلاق شدی مثل قبل حتا بهتر از قبل........فدای دندون خوشگلت بشم.........

یکشنبه...از ٨ صبح تا ١٠ شب خونه آقاجون بودی........منم صبح جلسه داشتم..پدرت رفته برات دو کارتون شیرخشک خریده.٥٧٠ هزار تومن.......تا چند ماه خیالمون راحته.........امشب برای اولین بار قطره آهن خوردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)