سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

نی نی اول، بارداری سوم

شب تاسوعا

1395/7/20 1:12
نویسنده : معصومه
84 بازدید
اشتراک گذاری

شنبه مرخصی بودم. ناخنهای سپهرو گرفتم و برداشت مهد. با اخم و بدون سلام رفت تو. منم برگشتم خونه و با خواهر و مامان درباره قولنامه مطب مردک که خواهر شب قبل پیدا کرده بود حرفیدیم. بعد رفتم به چند تا بنگاه سر زدم. از هیپرمارکت خرید کردم و خریدارو گذاشتم خونه و رفتم دنبال سپهر. قرار شد عصر وسایل مهد شو بخرم. ناهار از غذای نذری شب قبل خوردیم و رفتم لالا. مطب بودم که سپهرو آوردن مطب. پیشم بود و بعدش رفتیم خرید نوشت افزار برای مهد. از نزدیک خونه هم گوشت چرخ کرده و خمیر یوفا خریدم. شام هم نذری بود باقالی پلو با مرغ که داداش ۱ آورد و خوردیم و بلافاصله لالا

یکشنبه ۸ صبح جلسه داشتم. قرار شد پرستار وسایل سپهرو باهاش ببره مهد. سپهر خیلی از ظرف غذا خوشش اومده و گل سفالگری. جلسه تا نه و نیم طول کشید. بعدش با رییس چند تا صورتجلسه را ردیف کردیم. قرار شد پرستار بره دنبال سپهر. ناهار خورش بادنجون داشتیم. رفتم لالا اما سپهر نذاشته چشم رو هم بذارم. خسته و کوفته رفتم مطب. چهار نشده مطب بودم تا ۹. زن داداش ۱ اومد و دو تا ایمپلنت براش گذاشتم. رفتم خونه مامانینا دنبال سپهر. مامان گفت خیلی بداخلاق بوده و گریه کرده. غذای نوری هم خورش بادنجون بود. مامان رب گوجه و شربت بیدمشکم داد. اومدیم خونه. اشتها نداشتم و شام نخوردم. ساعت ۱۱ خوابیدیم. ساعت دو بیدار شدم دیدم زن داداش ۱ پیام داده و از خونریزی نالیده. تا ۴ بیدار بودم و بعد خوابیدم تا ۸. رفتم دانشکده

 سپهر هم لباس مشکی پوشیده و قرار شد زنجیرم ببره مهد برای مراسم عزاداری. ظهرم جلسه بین الملل سازی بود. پرستار زنید و گفت سپهر امر کرده بابا یا مامان بیان دنبالم. زودتر از دانشکده دراومده و رفتم دنبالش. با دیدنم ذوق زده شد و کلی جملات محبت آمیز نثارم کرد. اومدیم خونه و ۱۰ دقیقه ای باهاش بازی کردم. بعد رفتم جلسه. پشت سرم خیلی اشک ریخت. اومده بود تو بالکن و زار میزد. تا یک و نیم جلسه بودم. ظهر زن داداش ۱ کلافم کرد و نذاشته بخوابم. قرار شد عصر بیاد مطب. بدون چرت زدن رفتم مطب. دعوتنامه ام رسید و سه شنبه آینده وقت سفارت دارم. ایشالله تا سه هفته دیگه راهی بلاد کفرم. داداش و زنش اومدن. خوشبختانه مشکلی نبود. ماشین نداشتن. تا سر کوچه رسوند متون و رفتم خونه. مهدی بای سپهر طبل خریده بود و قرار بود برن هیات. ماشینو گذاشتم تو پارکینگ و مهدی اومد دنبالم رفتیم خونه باباش. نسرین زنگ زد و دلش میخواست حرف بزنم گفتم میام خونه مامانینا

 سپهر خوابش میومیو بردم تو اتاق و خوابوندمش. شام خوردیم. مهدی هر کاری کرد نتونستم بیدارش کنه. بغلش کردم و بردم تو ماشین. مهدی منو رسوند خونه مامانینا. سپهر و خودش رفتن خونه. منم با نسرین حرف زدم و منو رسوند در خونه و رفت. سپهر هنوز خواب بود. فیلم کفشهایم کو را نگاه کردیم. قسمت دوم شب یلداست. قشنگ و پر احساس

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)