سپهرسپهر، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

نی نی اول، بارداری سوم

روزمرگیها

1395/7/14 1:34
نویسنده : معصومه
71 بازدید
اشتراک گذاری

سپهر کوچولوی من از روز شنبه ده مهر میره مهد. روز اول و دومو مرخصی گرفتم و خودم بردم آوردم اما دیروز با پرستارش رفتیم و در مهد پیادشون گردم. قرار شد ظهرم پرستارش بره دنبالش. خودم رفتم دانشکده و درگیر بخش بودم و بعدش رفتم خونه مامانینا آش رشته بردم خونه خودمون. آذر گفت سپهر وقتی اونو دیده و فهمیده من نرفتم دنبالش جلوی همه گریه زاری راه انداخته و داد زده من مادرمو میخوام. منم برای سپهر از این جعبه های شانسی باب اسفنجی خریده بودم که بهش دادم و سریع آش خوردم رفتم جلسه تا ۲. از جلسه هم کوبیدم رفتم دانشکده تا ۴. ۴ هم رفتم مطب تا نزدیک ۸. دیگه داشتم از خستگی از حال میرفتم. رفتیم دو سه تا خونه ویلایی دیدیم و بعدشم خونه مامانینا تولد بازی. آخر شب خسته و هلاک برگشتیم خونه. من و سپهر بیهوش افتادیم رو تخت. اما سپهر تا صبح با دهن نفس میکشید و اذیت بود.

امروز صبحم با بوس و ناز بیدارش کردم و گفتم با خاله برد مهد اما ظهر خودم میام دنبالت. که خدارو شکر بدون دردسر راهی مهد شده بود. وقتی رفتم دنبالش تعریف کرد که حاج آقا اومده بوده و کلاه داشته.

ظهر که خواستم برم مطب بیقراری و گریه کرد و قرار شد بعد از کلاس زبانش بیاد مطب. ساعت شش و نیم اومد مطب و نزدیکای هشت باهم رفتیم سوار ماشین شدیم. رفتیم دنبال باباش. بعدشم دیدن یک خونه که خوب نبود. سپهرو بردیم خونه باباجون و خودمون رفتیم بیمارستان سر زدیم به مامان و که آنژیوگرافی شده بود. با مامان برگشتیم رفتیم دنبال سپهر و بعدش خونه مامانینا قیمه نذری خوردیم.

پسندها (2)

نظرات (0)