دوشنبه صبح خسته و کوفته بیدار شدم رفتم حمام. سپهرو با بوس و ناز بیدارش کردم. رفتم دانشکده. برای هفته بعد مرخصی گرفتم. ساعت ۱۲ رفتم دنبال سپهر. بردمش پارک سوار تاب و سرسره شد. براش آب نبات خریدم. آهنگ ال آمور خولیو ایگلسیاس گوش کردیم. گفتم سپهر وقتی رفتم آلمان این آهنگو گوش کردی یاد من بیفت. یهو زد زیر گریه گفت مامان این آهنگ غم انگیزه یه آهنگ شاد بذار. ناهار ماهی داشتیم. مهدی با عجله خورد و رفت بیمارستان. منم قبل ۲ رفتم دانشکده. تا ۴ بخش بودم. بلیط برگشتمو گرفتم و رفتم مطب. خیلی مریض داشتم و یکسره به مهدی زنگ میزدم. قرار بود تا ۷ تموم بشه اما تا ۸ونیم طول کشید. مامان و دایی زنگ زدن و رفتن بیمارستان. منم بعد آخرین مریض رفتم. ۹ رسیدم. دکترش تا...